بررسی مشکلات آموزشی جلسات قرآنی – بخش ۵ – موضوع: نیازشناسی برای فهم

بررسی مشکلات آموزشی جلسات قرآنی – بخش ۵

(راهکارهایی برای ارتقاء جلسات قرآنی)

موضوع: نیازشناسی برای فهم

نوشته: محمد کاکاوند

قال رسول الله: ما العلمُ الا ما حَواهُ الصَّدر
علم حقیقی چیزی است که آن را در درون خود لمس کنی

****************

در نوشتارهای پیشین به مشکلات محسوس و ملموس آموزشی که در جلسات، کلاس ها و حلقات قرآنی وجود دارد پرداختیم. در این نوشتار به مسئله مهم نیازشناسی برای فهم خواهیم پرداخت و موارد مهم و قابل توجهی که برای معلمین و مدرسین قرآنی حائز اهمیت است را به صورت خلاصه اشاره خواهیم نمود. با فرض ارائه مطالب آموزشی در جلسات و حلقات قرآنی، توجه کمتر به نیاز مخاطبین و ارائه مطالب آموزشی بر خلاف خواسته، درک و سطح مخاطبین از جمله موارد بسیار منفی است که در بسیاری از حلقات و جلسات قرآنی مشاهده می شود. بدون شک عدم توجه به این مسئله مهم موجب کاهش رغبت و انگیزه در مخاطبین شده و به مرور ایشان را از هدف دور و در نهایت سرد خواهد کرد. توجه به مسئله نیازسنجی و شناخت سطح افراد برای ارائه مطالب آموزشی از جمله مسائلی است که افراد کمی به آن توجه می کنند. نتیجه و خروجی این عملکرد موجب رابطه ای سرد میان معلم و متعلم شده و متعلمین به مرور از سخنان و راهنمایی های استاد و معلم خود عدول کرده و مطابق سلیقه خود عمل خواهند نمود. نیازسنجی سطح مخاطبین بهترین ملاک برای شروع و ارائه مطالب علمی است. البته در این رابطه، متعلمین نیز استاد خود وظایفی دارند که مشتاقان را به مطالعه کتاب حقوق آموزش و رساله حقوق امام سجاد علیه السلام تشویق می نماییم.


همواره در گفتگوی میان علم آموزان، این مطلب که کدامیک از آن دو چه چیزی را فهمیده اند مطرح است. در گفتگوی زیر بررسی کنید حق با کدام طرف است؟
* تو مطلب درس نفهمیدی.
* خیلی هم خوب فهمیدم. هر چه میخواهی بپرس.
* تو فقط طوطی وار حفظ کرده ای.
* مگر تو خودت چیکار کرده ای؟
* من میتوانم با استفاده از مطلب درس مشکلی را حل کنم.
* مشکل تو که مطلب درس نیست.
در کلاس ها، حلقات و جلسات قرآنی نیز استاد می خواهد مطلبی را به شاگرد خود بفهماند و انتظار فهم نیز از وی دارد. شاگرد نیز در حال تلاش برای فهمیدن مطلب است. اما فهم چیست؟ آیا یک نوع دارد یا انواعی دارد؟ چگونه حاصل می شود و چه مشکلاتی در فهمیدن و بدفهیمدن وجود دارد؟
معنی لغوی فهم:
در لغت نامه دهخدا در معنی فهم آمده است که فهم به معنی دانستن، به دل دریافتن و تصور معنی و لفظ است. در لسان العرب آمده است که فهم به معنی دریافت درونی از موضوعات است.

اما فهم دارای مراتبی است که در زیر اشاره می شود:
الف): تصور اولیه یا سطح حافظه ای – علم آموز در این مرحله می تواند اطلاعاتی که از قبل به وی داده شده است یا خود آنها را دریافت کرده است را به یاد آورد، تعریف کند، تعیین کند و …
ب): فهم اولیه یا سطح ادراکی – علم آموز در این مرحله مطلب خود را بیان می کند، ترجمه می کند، تنظیم می کند. می تواند نتیجه بگیرد و توضیح دهد و تشریح کند.
ج): فهم کاربردی یا سطح کاربردی – علم آموز در این مرحله می تواند بین اطلاعات علمی رابطه منطقی برقرار کند، تعمیم دهد، انتقال دهد و …
د): فهم تحلیلی یا سطح تجزیه و ترکیب – علم آموز در این مرحله می تواند اطلاعات را با یکدیگر مقایسه کند، حذف و اضافه کند، تحقیق کند، سازماندهی و طراحی کند، کشف کند و …
ذ): فهم استدلالی یا سطح نقد و ارزیابی – علم آموز در این مرحله می تواند نقد کند، قضاوت کند، ارزیابی کند و در مورد اطلاعات دریافتی تصمیم گیری کندو ….
ر): فهم خلاّق یا سطح تولید و خلق – علم آموز در این مرحله می تواند نظریه بدهد، حدس بزند، استنباط کند، ابداع کند و تولید علم نماید.
اما برای رسیدن به درجات بالای فهم لازم است علم آموز به درجه *توجه* نائل شود. توجه اصلی ترین ابزار انسان برای حفظ و علم آموزی است. زمانی که به چیزی توجه می کنیم در واقع آن را جزئی از خود کرده ایم. هرچه توجه عمیق تر باشد درصد بیشتری از روح و ذهن انسان با علمی که در پی آن است یکی می شود. وقتی چیزی را فراموش میکنیم یعنی توجه خود را به بخشی از دورنمان بر می داریم و به بخش دیگری می پردازیم. رمز ایجاد یک حافظه موفق و مطلوب، در برنامه ریزی برای ایجاد توجه است. در واقع حصول دانش، تابع وجود توجه است و سطح دانش و بقاء آن تابع عمق توجه می باشد.

اما برای اینکه بتوانیم مطالب را در حافظه خود نگهداری کنیم لازم است میان آن چیزی که می خواهیم حفظ کنیم و چیزهایی که توجه ما نسبت به آن فعال می شود ارتباط برقرار کنیم. این ارتباط برقرار کردن در واقع همان شبیه شدن به آن چیزی است که مورد نظر است. چیزی را جزء خود کردن، شخصی سازی مطلب، درگیر شدن با علم و …. همچنین جستجوی علمی و مشغول ساختن خود به پیدا کردن سرچشمه ها و کلیدهای علمی، موجب ماندگاری بیشتر علم خواهد شد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: حفظ العلم الفَحص. جستوی مطلب موجب تثبیت آن خواهد شد. نقش معلم نیز در این رابطه علمی، راهنمایی، ادامه حرکت و اصلاح گری می باشد.
شاخصه های قابل اندازه گیری در مراتب فهم:
علم آموز طوری مطلب را فراگرفته است که می تواند تعریف کند، به یاد بیاورد، نتیجه بگیرد، تفسیر کند، مرتب کند، دوباره بازگو کند، ترجمه کند، طبقه بندی کند، طراحی کند، سازماندهی کند، تحلیل کند، نقد کند، تصمیم بگیرد، قضاوت کند اعتباریابی کند و …
در واقع فهم زمانی ایجاد می شود که عملی در پی آن مشاهده شود. آن عمل در واقع همان اصلاح و ارتقاء سطح دانش عملی است.

رابطه نیاز و فهم:
حتماً جمله معروف احتیاج مادر اختراعات است را شنیده اید. به نظر شما چرا اینگونه است؟ چرا وقتی انسان به چیزی نیاز دارد خوب دقت می کند، پرس و جو می کند، کند و کاو می کند و … ؟ نیاز چیست که اینگونه حرکت ساز است؟
تعریف نیاز:
نیاز، کشش روح به سوی یافتن چیزی در خودش است. از آن جایی که این کشش یک کشش درونی و وجودی است، منشأ قدرتمندی برای حرکت و تلاش می باشد. اما این کشش چگونه بوجود می آید؟
زمانیکه انسان چیزی را مشاهده می کند یا حالتی را درک می کند که نسبت به آن ضعیف است و سپس خود را در جایگاه مقایسه قرار می دهد، نیاز ایجاد می شود. مقایسه موقعیت خویش و موقعیت آن چیزی که مد نظر است باعث می شود که جریانی در وجود ما ایجاد شود که ما به آن جریان و حرکت، نیاز می گوییم. کشش انسان به سمت غذا زمانی ایجاد می شود که گرسنگی در وی ایجاد شود و آن نیاز به غذا است که از آن تعبیر می شود. قرآن کریم در سوره مبارکه آل عمران می فرماید: و کیف تکفرون بالله و انتم تتلی علیکم آیات الله و فیکم رسوله. بدیهی است کسیکه مریض است و می خواهد نیاز و مشکل خود را برطرف سازد به داروخانه رفته و تمام داروها را بخورد. قطعاً اینطور مراجعه کردن به داروخانه موجب مرگ خواهد شد تا شفاء. پس لازم است برای رفع نیازها به افراد مطلع مراجعه کرد و نسبت به چیزی که دانشی نداریم، سرخود عمل نکنیم. لذا در واقع اشاره ظریف قرآن کریم به مقوله مراجعه به صاحب علم از موارد لازم و ضروری برای رسیدن به کمالات است. در این آیه، رسول به عنوان صاحب دانش معرفی شده است. قطعاً کسیکه به صاحب تجربه مراجعه ننماید، سرخود عمل کرده و گوش به حرف صحیح نخواهد داد. نتیجه آن نیز عدم رفع نیاز وی خواهد بود. تا زمانی که انسان نداند به دنبال چیست و همچنین روشی برای رسیدن به دانایی نداشته باشد، هرگز احساس نیاز و گرسنگی در وی ایجاد نخواهد شد.
از جمله ضعف های بسیار عمده و فراگیر که در بسیاری از روش های تعلیمی معلمین و مدرسین دروس قرآنی، بویژه دروس عملی و مهارتی دیده می شود، نشان دادن صحیح نقاط ضعف در متعلمین خود است. برای مثال متعلمی که در اجرای برخی مهارتهای لحنی مشکل دارد و معلم وی، او را به یادگیری موارد غیرضروری رهنمون می کند، نمونه این عدم توجه به نیاز مخاطب است. بسیاری از معلمین نیز توانایی اشاره به نقاط ضعف را نداشته و قادر به شناسایی نیازها نیز نیستند. بدیهی است تمسک به یک سیر فکری و مطالعاتی نیز موجب خواهد شد تا انسان، نیازها و کمبودهای خود را بشناسد و در پی اصلاح آنها و یا ارتقاء آنها باشد.
پس هر احساس نیازی دارای زمینه های زیر می باشد:
الف): مشاهده یک کمال و ادراک برتری
ب): مراجعه به خود و مشاهده اینکه آن کمال در ما وجود ندارد
ج): توجه مجدد به آن کمال با حالت کشش به سوی اتحاد با آن

فرد تا احساس نیاز نکند حرکتی نخواهد کرد و تا به کمال و ایده آلی توجه ننماید متوجه نیاز خود نخواهد شد. ارائه، معرفی و تبیین این ایده آل ها از وظایف یک معلم و استاد مسلط است. این سه محور نقش مهمی در برانگیختن انسان برای حرکت های علمی و عملی دارند. فهم اولیه، سنگ بنای علم آموزی و … بستگی به تشخیص نیازی است که مطلب درس برای پاسخ به آن تهیه شده است. از جمله وظایف استاد نسبت به شاگرد در این مرحله آن است که استاد باید علم آموز را در موقعیت لمس علمی قرار دهد تا خود به خود فکر او فعال شود و سعی کند تا راه حل را بیابد. وقتی علم آموز مشتاق یافتن راه حل شد به هر مطلبی که به وی کمک کند تابه هدف برسد توجه خواهد نمود و وقتی فهمید گمشده وی در درس خاصی از دروس معلم قرار دارد به آن درس توجه نموده و پیام درس را دریافت خواهد کرد. اما چگونه می توانیم نیازی که سنگ بنای درس است را تشخیص دهیم؟
ما می توانیم با استفاده از تفکر معکوس به این سوال پاسخ دهیم که اگر این مطلب را ندانیم چه مشکلی پیش می آید؟
عبارت اگر این مطلب را ندانیم چه مشکلی پیش می آید در واقع همان تفکر معکوس است. فلذا اگر علم آموز از مطلب آموزشی ای که ارائه می شود درک درستی پیدا نکند و بهره ای از آن نبرد در واقع به هدف علم پی نبرده است.
لذا برای برانگیختگی در افراد لازم است از سوالات مناسب استفاده کرد. طرح سوال، یک تکنیک، ضرورت و مهارت است که یک استاد و معلم باید نسبت به آن مسلط باشد. لذا با طرح سوالات شفاف، کامل و … می توان نیاز افراد را شناسایی کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام در این رابطه فرمودند حُسنُ السُّؤال نِصفُ العِلم. سوال خوب نیمی از علم است. پس سوالی که منجر به کشف یک نیاز شده و حرکتی را در جهت برطرف کردن آن نیاز ایجاد کند از ازرش برخوردار است و هر سؤالی از ارزش علمی برخوردار نیست.

نتیجه آن که:
* در شناخت نیاز متعلم خود چقدر مسلط هستیم؟
* برای ایجاد یک حرکت اصلاح گرانه در متعلم، چه کارهایی را انجام می دهیم؟
* برای رهنمون کردن متعلم به نقاط ضعف خویش چه راهکارهایی را بکار می بندیم؟
* برای فهم بهتر مطالب به مراتب فهم توجه می کنیم یا خیر؟

پی نوشت:
قرآن کریم
کافی جلد ۱ صفحه ۴۸
بحارالانوار جلد ۱ صفحه ۲۲۴
عوالی اللالی جلد ۱ صفحه ۲۹۶
لسان العرب
لغتنامه دهخدا
روش برداشت از قرآن

************************

مقالات قبلی:

بررسی مشکلات آموزشی جلسات قرآنی – بخش ۱  – با موضوع هشت عامل مؤثر و مهم برای تدریس موفق

بررسی مشکلات آموزشی جلسات قرآنی – بخش ۲ – با موضوع سؤال کردن – منطقه تقریبی شد

بررسی مشکلات آموزشی جلسات قرآنی – بخش ۳ – با موضوع راه های ایجاد اعتماد در تدریس

بررسی مشکلات آموزشی جلسات قرآنی – بخش ۴ – موضوع: انواع یادگیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *