دلیل استقبال کمرنگ قراء در استماع قرائت قاریان دوره سلف چیست؟

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه کرد.

هر هنری حداقل از دو باب مورد بررسی قرار می گیرد.

۱ – مقبولیت

۲ – زمان و مکان

برای اینکه هنری مورد توجه قرار گیرد باید یک سری از کیفیات و اصول خاصی را در خود داشته باشد. در واقع باید پیرو یک سری اصول و ضوابط باشد. اگر این ضوابط مورد توجه عام و خاص قرار گیرد می گوییم آن هنر مقبول است. مقبولیت البته رابطه مستقیم با زمان و مکان دارد. گاه یک هنر در یک مکان مقبول است ولی همان هنر در جای دیگر مقبول نیست. همچنین مسئله زمان نیز در این مسئله دخیل است. البته در بطن مسئله زمان، عامل حس و عواطف نیز مطرح است.

پس نتیجه می گیریم که برای تسری یک هنر به جوامع دیگر باید علاوه بر مسائل فوق عامل دیگری را شناخت که آن عامل ذوق و سلیقه و فرهنگ هنری مردم یک جامعه است. در جامعه هنری این مسئله مورد بحث و بررسی است.

اما یکی از هنرهایی که مرزهای جغرافیایی را در نوردیده و دل ها و ذوق و سلایق را به سوی خود کشانده، تلاوت قرآن است. تلاوت قرآن از جنبه هنری همه موارد فوق را دارا می باشد. با توجه به اینکه در تلاوت قرآن دو عامل صوت و نغمه مطرح است، لذا با فرهنگ صوت و نغمه نیز سروکار دارد. با توجه به اینکه طریقه و سبک های تلاوت قرآن حداقل با عناصر زمان، مکان و حس و حال در ارتباط است، ما نیز می توانیم از این باب، تلاوت قاریان را مورد بررسی قرار دهیم.

زمانی که وارد این باب می شویم می بینیم که دسته ای از قراء، طریقه ی قرائت خود را از حس و حال مخاطبین حاضر در مجلس خود می گرفتند و می گیرند و طریقه خود را بر اساس همان گذاشته اند و دسته ای نیز حس و حال همه مخاطبین را چه حاضر و چه غایب. دسته ای نیز حس و حال خود را از مفاهیم قرآن گرفته و طریقه ای را پیش گرفته اند که هر حس و حالی را همراه خود نمی بینند. در این طریق، در واقع مخاطبین باید خود را همراه قاری کنند نه قاری خود را همراه مخاطبین. تعداد زیادی از قاریان سلف از این نوع بودند و هستند.

تلاوت های امثال استاد محمد رفعت، عبدالفتاح شعشاعی و …. که مربوط به این دوره ی زمانی هستند از این مقوله است. یعنی اینان با حس و حال قرآنی، به مخاطبین خود حس و حال القا می کردند. البته قاریان مشهور دیگر نیز از همین رویه، تلاوت خود را پی ریزی می کردند ولی آنچه که از سیره ی زندگی این قراء و همچنین حس و حال قرائت اینان بر می آید و مشاهده می شود این است که این قراء، صرفاً بر این مسئله تأکید داشته اند ولی قاریان نسل دوم علاوه بر توجه به این اصل، این موضوع را تلطیف کرده و به اصطلاح آن را قابل فهم برای مخاطب کرده اند. لذا از جهت تعداد مخاطب بخواهیم بررسی کنیم تعداد مخاطبین تلاوت های استاد مصطفی اسماعیل بسیار بیشتر از استاد محمد رفعت و … بوده است. و این مصداقی است برای این موضوع.

پس سبک قرائت و طریقه ی القا معنی به مخاطب باعث شده است که تلاوت بعضی از قراء کمتر مورد استقبال قرار گیرد و بقیه بیشتر. اینکه گفته شده است که لحن در تلاوت باید از معنی گرفته شود مصداق تلاوت های قراء سلف است. اما همانطور که گفته شد قاریان نسل دوم در این مسئله لطافت هایی را نشان دادند که البته بسیار پسندیده و مقبول تر است. قاریان مشهوری همچون مصطفی اسماعیل، منشاوی، عبدالباسط و …. از این دسته اند.

به گفته ی بعضی از اساتید، این نسل از قراء آن چیزی را می خوانند که حس و حال مردم تشنه ی شنیدن آن بود. لذا تلاوت این دسته از قراء بسیار مورد پسند عام و خاص قرار می گیرد و فراگیر می شود. البته سخن ما به این معنی نیست که آن دسته مقبولیت ندارند و یا مقبولیت آنها کمتر از این دسته است بلکه همانطور که گفته شد زمان و مکان، طریقه و سبک این دسته را ساخته است که بسی جای تأمل دارد که باید در جای خود بحث شود.

نویسنده: محمد کاکاوند

محمد کاکاوند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *