سبک شناسی در هنر تلاوت قرآن کریم (بخش 4)

در نوع دیگری از طبقه بندی، سبکهای تلاوت به سه گروه کلی تقسیم می شود:

1 سبک اصلی

به سبکی اطلاق می شود که ضمن برخورداری از صورت جدید از چنان غنای لحنی در محتوا برخوردار است که روی قاریان هم دوره یا پس از خود تأثیر می گذارد مانند سبک علی محمود، محمد رفعت، محمد سلامه، مصطفی اسماعیل.

2 سبک مستقل

سبکی است که هرچند شباهتی با سبکهای پیش از خود نداشته اما در حد و اندازه ای هم نیست که بتوان قراء دیگر را تحت تأثیر قرار دهد و لذا در برهه ای از زمان متوقف مانده است. برای مثال سبک شیخ عبدالعزیز علی الفرج، شیخ حمدی الزامل، محمود عبدالحکم جزو این دسته قرار دارند.

3 سبک متأثر

سبکی است که در عین برخورداری از استقلال نسبی، تحت تأثیر یکی از سبکهای اصلی است. سبک کامل یوسف البهتیمی، طه الفشنی، احمد نعینع و شحات محمد انور را جزو این دسته قرار می دهند.

 

طبقه بندی دیگری که بر اساس تأثیر زمان بر روی سبکها می توان ارائه کرد، طبقه بندی است که در آن سبکها به سه گروه زنده، مرده و فرسوده تقسیم می شوند.

1 سبک مرده

سبکی است که مشمول گذر زمان بوده و به مرور، طرفداران و رهروان خود را از دست داده است. شاید بتوان گفت سبکهایی که به دلیل بافت خاص لحنی خود و یکنواختی در ردیف ها توفیق چندانی در ارضاء سلیقه مخاطب به دست نیاورده و در مقطعی از تاریخ تلاوت متوقف مانده اند. البته در این موضوع، پسند و سلیقه عمومی معیار است و نه پسند خواص زیرا چه بسا خواص حتی دوران حاضر نیز علاقمندی هایی از خود نسبت به برخی از سبکهای مرده نشان دهند. سبکهایی مانند علی محمود، محمد سلامه، عبدالعظیم زاهر را می توان جزو این دسته دانست.

2 سبک فرسوده

سبکهای فرسوده یا پیر به آنهایی گفته می شود که هر چند هنوز هم دارای اقبال عمومی هستند اما در مقایسه با دوران اوج و شکوفایی خود به مرور از میزان توجه نسبت به آنها کاسته شده است. برای نمونه سبکهایی مانند رفعت و شعیشع می توانند در این گروه قرار گیرند. همانطور که ملاحظه می کنید هیچیک از این تقسیمات و طبقه بندی ها از استحکام لازم برخوردار نبوده و می توان به هر یک از آنها ایراداتی وارد ساخت. برای نمونه در طبقه بندی اول اساساً معلوم نیست ملاک و معیار، بافت لحنی تلاوت است یا استقبال مردم یا رعایت احکام تلاوت. هنگامی که به مصادیق این طبقه بندی ها فکر می کنیم سؤالات زیادی در ذهن ما شکل می گیرد از جمله اینکه آیا امکان جمع بین این انواع نیست؟

کم نبوده اند قاریان کلاسیک خوان که بسیار نیز مورد استقبال مردم قرار داشته اند. حتی در حال حاضر بسیاری از قاریانی که از طبقه قراء غنواتی هستند مورد استقبال مردم قرار دارند. در حقیقت متفاوت بودن ملاکها، معتبر نبودن این طبقه بندی را در بحث سبک شناسی زیر سؤال می برد. گرچه ممکن است در جای خود بتواند مورد استفاده قرار گیرد زیرا به هر حال ذهنیت خوبی در مورد شناخت قراء مصری به دوستاران هنر تلاوت می دهد.

در تقسیم بندی نوع دوم هم ملاحظه می کنیم که وضعیت بخش زیادی از قاریان مصری که در هشتاد سال گذشته در عرصه تلاوت به شهرت و اعتبار رسیده اند نامعلوم است چرا که تلاوت بسیاری از ایشان به گونه ای است که نمی توان آنها را دارای سبک اصلی، مستقل و یا حتی متأثر دانست. زیرا میزان نوآوری ارائه شده توسط آنان به اندازه ای نبوده که اساساً مصداق قاری صاحب سبک قرار گیرند. برای مثال قاریان مانند احمد ابوالمعاطی، محمد عبدالوهاب طنطاوی و عبدالفتاح الطاروطی هرگز در این طبقه بندی قرار نمی گیرند.

اما پیش از آن باید اشاره نماییم که تقلیدگریزی در مصر امری بسیار مهم و مثبت انگاشته می شود به طوریکه برای کسیکه می خواهد مجوز تلاوت در رادیو و تلویزیون مصر را به دست آورد در صدر اولویت های هیئات ممتحن قرار دارد. بنابراین مجموعاً سعی و اهتمام تمامی قراء مصری که می خواهند در سطوح عالی تلاوت مطرح شوند بر چنین موضوع مهمی قرار دارد. اما اینکه تا چه اندازه به موفقیت دست پیدا می کنند بسیار متفاوت است. گاهی این تلاش منجر به ایجاد یک مدرسه یا مکتب گردیده و گاه ممکن است به ایجاد سبکی جدید یا نهایتاً طریقی نو بی انجامد. البته نباید از نظر دور داشت که در بسیاری از موارد، کار یک قاری قرآن در مصر با تقلید از دیگران آغاز می شود. آنچنان که در مورد تعداد زیادی از قاریان بزرگ چنین مسئله ای صدق می کند. از جمله می توان به تقلید حصان یا غلوش از مصطفی اسماعیل یا تقلید عبدالباسط از رفعت در ابتدای کار آنان اشاره نمود. لکن همانطور که گفته شد، قاری مصری تا مرحله ای از رشد و تکامل لحنی پیش می رود که احساس و تلقی استقلال طلبی در تلاوت وی در نزد اهل فن بوجود آید.

سؤال مهم در اینباره این است که موضوع عدم تقلید یا استقلال در شیوه تا چه اندازه از حیث صورت و محتوا عمق دارد؟ در نگاه اول وقتی به منابع موجود در مورد قاریان مصری اعم از زندگینامه یا مصاحبه نامه های برجای مانده از ایشان مراجعه می کنیم متوجه می شویم که حتی آن دسته از قاریانی که چندان ابداعی در تلاوت از آنان دیده نمی شود نیز خود را صاحب سبک می پندارند. مثلا کسانی مانند احمد نعینع یا حسن فتحی الملیجی که به جز اندک تغییراتی در ظاهر لحن خود عملاً و علناً مقلد مصطفی اسماعیل هستند. هم خود را دارای سبک مستقل می دانند. اما آیا واقعا ملاک و معیاری برای تشخیص درستی این ادعاها وجود نداشته و باید به صرف ادعای هر قاری وی را صاحب سبک دانست؟ موضوعی که اخیراً در کشور ما نیز توسط برخی از قاریان مطرح شده است.

فلذا باید گفت هر چه میزان استقلال یک قاری از دیگر قاریان پیش از خود یا هم عصر خود بیشتر باشد، منزلت و جایگاه او نزد اهل فن بیشتر است. در اصطلاحات رایج میان قاریان مصری، اینگونه افراد تحت عنوان صاحب النکحات شناخته می شوند. در واقع صاحب النکحات به افرادی اطلاق می شود که تغییرات اساسی و شکلی در قالب لحنی تلاوت ایجاد نکرده اند اما در فرم و نوع اجرای نغمات، قفلات و…. سلیقه هنری خاصی را به نمایش گذاشته اند که زیبا نیز هست. در واقع نکحات به معنی تغییرات جزئی در شکل و اجرای نغمات و سایر ارکان موسیقایی یک ملودی می باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *