سبک شناسی در هنر تلاوت قرآن کریم (بخش 5)
مكتب یا مدرسه، سبک یا شیوه، منهج یا طریق
در میان قاریان مصری، اصطلاحات خاصی رایج است که حاوی معانی و محتویات فنی بخصوصی می باشد. از جمله اصطلاحاتی که در مسئله تقلید نیز با آن به طور مستقیم سر و کار داریم، عناوین مکتب، سبک و منهج می باشد که توضیحات آن در ادامه تقدیم می گردد.
1 – مکتب
در کشور مصر از مکتب به عنوان مدرسه تلاوت یاد می شود و دارای ابعادی است که آن را از سایر عناوین جدا می کند. هنگامی که از مکتب سخن می گوییم خصوصیاتی را مورد توجه قرار می دهیم که از عمق بیشتری برخوردار بوده و بیشتر از آنکه صورت و نما را در برگیرد، محتوا را تحت تأثیر قرار می دهد. حسین عمومی از اساتید موسیقی ایران در خصوص تعریف مکتب می گوید مکتب به مجموعه ای از اندیشه ها و مهارتها اطلاق می شود که مدلی منسجم را بسازد و واجد پیروان و حاملانی باشد و راه جذب اندیشه ها و مهارتها را برای خود باز بگذارد. همچنین وجود دو عامل محل و شیوه فراگیر میان افراد را مطرح کرده و دو مکتب گرایشی و اقلیمی را در این تقسیم بندی ارائه کرده است. همچنین استاد حسن کسایی از نوازندگان بزرگ نی در ایران در خصوص مکتب وجود مواردی خاص در آثار موسیقایی را نقطه تمایز مکتب از سبک می داند. بهزاد توکلی در مقاله ای تحت عنوان نگرشی گذرا به مکاتب آوازی اشاره می کند که مکتب نوعی نگاه زیبایی شناسانه خاص برخاسته از تغییرات و تحولات فکری و اجتماعی است که هنر نیز از آن متأثر می شود و در زمانی طولانی در رشته های مختلف هنری با شاخصه های مشترک زیبایی شناسی به پیش می رود.
همانطور که در بسیاری از هنرها، مکتب طرز عمل گروه یا افرادی در بکارگیری قالب و محتوا را شامل می شود در تلاوت قرآن هم می توان چنین باشد. البته این مسئله تنها یکی از وجوه مکتب است. علاوه بر این در پاره ای از موارد، مکتب می تواند شیوه یک فرد را هم شامل شود که تنها ویژه خود اوست. به دیگر سخن، مکاتب در تلاوت هم می تواند جنبه گروهی یا منطقه ای داشته باشد و هم جنبه فردی. جنبه فردی یک مکتب از آن حیث دارای اهمیت است که طرز نگرش و ایدئولوژی یک قاری را در تلاوت نمایان می سازد. برای مثال گاه ممکن است نگرش یک قاری به مسئله تلاوت، نگرش مطلق مفهومی بوده و اهتمام وی در تلاوت این باشد که القاء معانی را سرلوحه کار خود قرار دهد. بنابراین چنین کسی می تواند صاحب یک مکتب شخصی محسوب گردد. در چنین نگرشی مسئله اصلی این نیست که وی از چه مقاماتی یا چه ترتیب و چیدمانی بهره می گیرد یا اینکه در کجای یک نغمه از چه تحریری استفاده می کند بلکه اساس این است که چگونه از مقامات و الحان در جهت نگرش های مفهومی و رعایت تعبیرات قرآنی بهره می جوید. بنابراین قاری بزرگی مانند شعشاعی را می توان دارای مکتب یا مدرسه خاص خود دانست.
یا دیدگاه دیگری که معتقد است وقتی معانی قرآن در قلب و ذهن مستمع جای می گیرد که قاری بتواند ابتدا با استفاده از تاکتیک انغام و ظرفیتهای موجود در آنها و در نتیجه ارائه یک موسیقی سالم و برجسته، ایشان را جذب و سپس به بیان تعبیرات مختلف قرآنی با استفاده از این ابزار بپردازد مسلماً می تواند مکتب خاصی را پدید آورد که صاحب آن کسی جز مرحوم مصطفی اسماعیل نیست. یا مثلاً در مکتب دیگری با این پدیده روبرو هستیم که قاری، اساس کار خود را در تلاوت بر بداهه یا تلاوت تلقائی قرار داده و آهنگ خود را تابعی از آهنگ ذاتی و درونی آیات قرار می دهد. در این مکتب جریان نغمات و الحان بر اساس لحظه و حال قاری تعیین و اجرا می گردد. پس در این نگرش هیچگاه کلیشه و قالب مشخصی ارائه نمی شود اما نباید غافل شد که حتی در چنین مکتبی در عین کثرت در الحان، نوعی از وحدت کلی در لحن دیده می شود که به مرور بر اساس عادات حسی و فنی قاری و در بستر زمان شکل می گیرد. نمونه بارز این مکتب مرحوم رفعت است.
افزون بر این، نوع دیگری از مکتب یا مدرسه در تلاوت قرآن وجود دارد که جنبه گروهی داشته و بر اساس عامل جغرافیا و وضعیت مناطق مختلف در مصر شکل گرفته است. در برخی مناطق قاری خیز مصر مانند غربیه، شرقیه و صعید، نوعی مشابهت در میان شیوه های لحنی قاریان آن مناطق وجود دارد. در این میان قاریانی نیز ممکن است به عنوان استثناء وجود داشته باشند اما با قدری تأمل و دقت می توان به وجود این مشابتها پی برد. در حقیقت روح حاکم بر تلاوتهای مکاتب منطقه ای روح یکسانی است. نمونه چنین موضوعی را در کشور خودمان و در میان مکاتب مداحی اهل بیت (ع) ملاحظه می کنیم. یقیناً نوع آهنگ ها و اداء الحان آذری زبانان با مناطق جنوب و مرکز ایران تفاوت دارد. این تفاوتها گرچه ممکن است از نقطه نظر زوایای فنی برای خود ذاکرین اهل بیت (ع) مسلم و مشخص باشد اما حداقل در ظاهر موسیقی ارائه شده برای عامه مردم هم قابل لمس است البته باید اذعان نمود که این تفاوتها در تلاوت قراء مصری که از مناطق مختلف هستند به اندازه مکاتب مداحی خودمان ملموس نیست.
همچنین نباید فراموش کنیم که در شکل گیری مکاتب منطقه ای یا اقلیمی، دو عامل بسیار مؤثر وجود دارد. نخست اینکه شهرها و مناطقی که جریان آموزش علوم و فنون تلاوت در آنها پر رونق بوده و افراد زیادی از روستاها و بخش های دیگر را به خود جذب می نموده است، نقش به سزایی در این مسئله داشته اند. شهرهایی مانند طنطا یا زقاقیق که دو مرکز مهم قرآنی در مصر هستند از آن جمله اند. عامل دوم مسئله همجواری یا نزدیکی شهرهای دیگر به این مراکز است که موجب شده،گاه مکاتب منطقه ای شامل چندین استان نزدیک به هم باشد. برای مثال شهرهای نزدیک به طنطا (مرکز غربیه) همواره تحت تأثیر مکتب غربیه قرار داشته اند. برای احراز هرچه بیشتر صحت این نظریه نیاز به یک کار پژوهشی گسترده وجود دارد اما برای سه مکتب غربیه، شرقیه و صعید چنین ویژگی، محرز است.
بنابراین هنگامی که از مکتب سخن می گوییم:
1): گاه مرادمان رعایت اصول مشترکی است که در بین قاریان یک منطقه از نظر ساختار لحنی تلاوت وجود دارد، به طوری که توجه به آنها خاستگاه یا پایگاه قاری مورد نظر را معلوم می نماید
2): گاه منظور از مکتب همان شیوه ارائه شده توسط یک فرد است که به دلیل برخورداری از غنای لحنی فراوان و محتوایی قابل توجه که برخاسته از نبوغ قاری است چیزی فراتر و بالاتر از سبک را تداعی می کند.
با کمی دقت متوجه می شویم که تعداد مکاتب اعم از فردی یا گروهی (منطقه ای) چندان زیاد نبوده و شاید به عدد انگشتان دو دست نرسد. علاوه بر مکاتب منطقه ای یاد شده، شیوه های تلاوت اساتیدی همچون رفعت، علی محمود، شعشاعی، مصطفی اسماعیل، عبدالباسط، خانواده منشاوی ها و حصان را می توان جزو مکاتب مهم تلاوت در کشور مصر دانست. در این میان مکتب شرقیه که با قاریانی مانند زناتی، شبیب، شحات انور، متولی عبدالعال و طاروطی و … معرفی می شود برای مخاطبان قابل فهم تر است.