شیخ محمد رفعت کسب روزی از طریق قرآن را نمی‌پذیرفت

امیرالقراء «شیخ محمد رفعت» کسب روزی از طریق قرآن را نمی‌پذیرفت، وقتی از حیدرآباد برای سفر به هند و حضور در جشنواره قرآنی و قرائت و ترتیل قرآن در مقابل دریافت ۱۵ هزار یورو دعوت شد، آن‌ را نپذیرفت.

امیرالقراء «شیخ محمد محمود رفعت»

به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) به نقل از «مرکز آل‌البیت العالمى للمعلومات»، «دکتر فراج» داماد شیخ محمد رفعت در گفت‌وگو با این پایگاه خبری، پرده از بسیاری از ناگفته‌های زندگانی پدر همسرش می‌گشاید، که مشروح آن از نظر می‌گذرد:

س) شیخ رفعت قبل از ضبط برای رادیوی مصر، قرائت برخی از سوره‌های قرآن را برای شبکه رادیویی بی‌بی‌سی بر روی نوار کاست ضبط کرد، چرا؟

ج) اولین قرائت شیخ رفعت به‌صورت غیردولتی ضبط شده است که توسط دوستانش «زکریا باشا مهران» صاحب بانک «مصر» و حاج «محمد خمیس» تاجر سرشناس و معروف وقت صورت گرفته است، سپس درخواستی از سوی رادیوی بی‌بی‌سی انگلیس مبنی بر ضبط قرائتش دریافت کرد و با توجه به بیگانه‌بودن این شبکه رادیویی معتقد بود که چنین کاری حرام است؛ بنابراین آن درخواست را نپذیرفت. با فتوا خواستن از شیخ «المراغی» رئیس وقت الازهر تغییر عقیده داد و سوره مریم را برای آن شبکه ضبط کرد، در پاسخ به درخواست رادیو غیردولتی مصر که با بیماری اخیر شیخ همزمان شده بود برخی سوره‌های قرآن کریم از جمله سوره‌های کهف، مریم و یونس ضبط شدند و به علت این‌که آن شبکه آن نوارها را در طول حیاتش پخش می‌کرد نارضایتی شیخ را موجب شدند.

بعد از وفات شیخ محمد رفعت مسئولان شبکه رادیویی متوجه وجود نوارهای ضبط شده‌ای نزد زکریا مهران و محمد خمیس با کیفیت بهتر شدند، بنابراین با ضبط مجدد، برخی نقص‌های فنی آن به کمک و مساعدت شیخ «أبو العینین شعیشع» مرتفع شد که تا به امروز پخش می‌شوند.

س) در طول دوران بیماری شیخ محمد رفعت از ۱۹۴۳م به بعد که پزشکان از درمان آن درمانده شدند تا زمانی که در سال ۱۹۵۰ درگذشت، در طول این مدت چه کارهایی می‌کرد؟ آیا در این مدت از قرائت برای رادیو امنتاع کرد؟

ج) همان‌طور که گفتید در سال ۱۹۴۳ به بیماری دچار شد و با مراجعه به بسیاری از پزشکان بعضی از مسکن‌ها را دریافت می‌کرد ولی اثر آن‌ها کوتاه‌ مدت بود، در آن زمان در روزهای دوشنبه و جمعه به رادیو مراجعه می‌کرد و این وضعیت تا سال ۱۹۴۸ ادامه داشت تا این‌که بیماری شدت یافت و یک‌بار در حین قرائت در رادیو حالتش به علت بیماری مضطرب شد؛ بنابراین به علت نگرانی از دست‌دادن جایگاهش به عنوان یک قاری بزرگ از رفتن به رادیو سرباز زد و قرائت در مسجد «فاضل» در کوی «حضرت زینب» را ترجیح داد.

س) چرا با وجود توانایی قرائت، مسجد را بر رادیو ترجیح می‌داد؟

ج) یک‌بار همین سؤال را از ایشان پرسیدم که در پاسخ گفت: من هنگامی که قرائت می‌کنم اوضاع خودم را خوب تشخیص می‌دهم یعنی بعضی اوقات صدایم قوی و گاهی اوقات به علت بیماری و ضعف صدایم ضعیف می‌شود، بنابراین چنان‌چه در مسجد حالم بر وفق مراد نبود قرائت خوبی از خود بر جای نگذاشتم؛ دوستان و هوادارانم آن را نادیده می‌گیرند ولی در رادیو چنین امری به نفع بنده نیست و من به‌ویژه در این روزهای پایانی این وضعیت را ترجیح نمی‌دهم.

س) هنگامی‌که بیماری شیخ رفعت شدت یافت، استاد «احمد الصاوی محمد» نویسنده و روزنامه‌نگار بزرگ فراخوانی مبنی بر جمع‌آوری کمک و مساعدات مالی برای درمان شیخ را خواستار شد ولی شیخ این موضوع را نپذیرفت، چرا؟

ج) در تابستان ۱۹۴۹ میلادی مجله «المصور»، خبری تصویری از بیماری شیخ محمد رفعت منتشر کرد که در آن استاد احمد الصاوی محمد از جمع‌آوری مساعدت برای درمان شیخ خبر داد و این امر حزن و ناراحتی طرفداران و هواداران را موجب شد و در مدت کوتاهی بیش از ۵۰ هزار یورو جمع شد ولی هنگامی ‌که شیخ از این موضوع خبر دار شد، گفت: شکر خدا در شرایطی نیستم که این مبالغ جمع شود اگر درمانی وجود داشته بود که پزشکان درمان می‌کردند ولی درمانی برای این بیماری وجود ندارد، سپس از بنده خواست ورقی را آماده کنم و بنویسم که جناب استاد احمد الصاوی از دریافت این مساعدات اجتناب کن، بیماری بنده در دست خداست و اوست که می‌تواند شفایم دهد، بنده از شما تشکر می‌کنم و درخواست می‌کنم از همه کسانی که این کمک‌ها را جمع‌آوری کردند نیز سپاسگزاری کنید، بعد از ارسال نامه به الصاوی نامه را در روزنامه «الاهرام» چاپ کرد و در یک سال بعد از آن، شیخ رحلت کرد.

س) شیخ، چند فرزند داشت؟

ج) پنج فرزند به نام‌های محمود، محمد، احمد و دخترش که همسرم است و حسین که همگی آنان فوت کرده‌اند.

س) چرا رابطه شیخ رفعت با شیخ «طه النفیسی» خوب نبود؟

ج) این موضوع صحت ندارد، موضوع از این قرار بود که شیخ رفعت برای یکی از پسرانش دختر شیخ طه النفیسی را خواستگاری کرد ولی النفیسی نپذیرفت این امر شیخ رفعت را ناراحت کرد ولی این ناراحتی طولی نکشید.

س) چرا شیخ رفعت در دعاها و تواشیح، شیخ «علی محمود» را پهلوان لقب داده بود؟

ج) این موضوع تنها نظر شیخ رفعت نبود و یک‌بار به بنده گفت که آقایان شیخ على محمود را پهلوان لقب می‌دهند وقتی علت را جویا شدم گفت: زیرا در صوت سیر می‌کرد وبعد از اوج صدا دستانش را مانند پهلوان‌ها بالا می‌گرفت و این امر خوشحالی و تشکر مردم را موجب می‌شد.

س) شیخ محمد رفعت یکی از قطب‌های فرقه «نقشبندیه» به‌شمار می‌رفت، میزان تاثیر افکارش بر این جماعت چگونه بود؟ و آیا این موضوع بر رفتار عمومی‌اش تاثیری داشت؟

ج) این جماعت یکی از گروه‌های صوفی است و به موضوع دوستی با خداوند و عدم به زحمت‌افتادن با او ایمان داشت، آن‌ها معتقد بودند که هیچ مانعی بین آن‌ها و خداوند وجود ندارد، برخی اوقات که با خدایش خلوت می‌کرد او را با صدایی که شنیده می‌شد خطاب می‌کرد به‌ویژه آنجایی که می‌گفت: «درست است که من گناهکارم… من اعتراضی ندارم… من به گناهم اعتراف می‌کنم… من عزیز شما خادم قرآن هستم… خدایا شفایم بده نمی‌خواهم بمیرم… می‌خواهم سبک شوم تا قرآن بخوانم… سپس بمیرم… خدایا من بنده شما هستم و شما خدای منی و به قسمت شما راضی‌ام.»

س) آیا قبل از رفتن به رادیو تمرین می‌کرد؟

ج) این موضوع برایش امری مقدس بود، هر روز صبح تمرین صدا می‌کرد و داخل اتاقش می‌رفت و گلویش را با پر مسح می‌کرد.

س) چرا شیخ محمد رفعت دعوت برای حضور در «جشنواره حیدر آباد هند» برای قرائت قرآن را قبول نکرد؟

ج) شیخ کسب روزی از طریق قرآن را نمی‌پذیرفت وقتی از حیدر آباد برای سفر به هند و قرائت و ترتیل قرآن در مقابل دریافت ۱۵ هزار یورو دعوت شد، نپذیرفت.

س) رابطه رادیو مصر با ایشان در آخرین روزهای عمرش چگونه بود؟

ج) با وجود نیاز شدیدی که شیخ محمد رفعت در آخرین روزهای عمرش به پول داشت، رادیوی مصر نوارهای شیخ را نادیده گرفت و در ماه تنها یک نوار را با پرداخت ۵ لیره پخش می‌کرد، بعدها پخش صدای شیخ هر هفته یک‌بار شد.

س) آیا زیبایی صدا به کسی از فرزندانش رسید؟

ج) فرزندش محمد، قرآن را حفظ می‌کرد و صدایش نیز زیبا بود ولی قرائت را خوب یاد نمی‌گرفت.

س) تا قبل از مرگ به کدام‌یک از آرزوهایش نرسید؟

ج) دائما دعا می‌کرد که با این بیماری که بر صدایش تاثیر گذاشته و مانع قرائت شده است نمیرد.

س) گفته می‌شود که شیخ محمد رفعت بینا به دنیا آمده بود؟ آیا این موضوع صحت دارد؟

ج) بله شیخ بینا به دنیا آمده بود و دخترش این مسئله را به نقل از پدرش به من گفت، هنگام تولد بسیار زیبا بود که از سوی برخی مردم مورد حسادت قرار می‌گیرد و یکی از چشمانش بیمار می‌شود و در اثر سهل‌انگاری در درمان کم کم بینایی‌اش ضعیف شد ولی با یکی از چشمهایش کمی می‌دید تا این‌که در سال ۱۹۳۶ بعد از قرائت سوره کهف در مسجد «سیدی جابر الشیخ» در اسکندریه مردم به سویش برای معانقه و دیده‌بوسی یورش آوردند و دست یکی از آن‌ها به‌صورت غیرعمدی در آن یکی چشمش فرو رفت و بینایی‌اش را به‌طور کامل از دست داد.

س) چه ارثی از شیخ محمد رفعت به جای مانده است؟

ج) یک خانه سه طبقه و یک قطعه زمین در خیابان «المنیره» با هفت مغازه و چهار نوار در رادیو و.. .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *