قانون سادگی در یادگیری
در قانون سادگی، پدیده ها به شکل ساده دریافت می شوند هر چند شکل پیچیده در حضور فرد قرار گیرد. فلذا ذهن می کوشد که از بین آنها شکل هایی که نسبت به آن شکل، ساده تر است، آن را درک کند. در شکل زیر به جای دریافت چند شکل نامفهوم، یک شکل واحد و کامل دریافت و درک می شود. به همین جهت برای یادگیری قطعات موسیقایی باید شکل های ساده که قابل درک باشند را آموزش داد. بهره گیری از این قانون موجب درک بهتر و بالارفتن کیفیت آموزش می گردد. لذا دیده می شود که در دوره تقلید، تداخل نکات و مطالب منجر به ایجاد چنین حالتی در ذهن شده و یادگیری را سخت و فهم مطلب را دشوار می نماید. لذا ابتدا باید تلاش نمود تا موضوعات به صورت قدم به قدم به افراد منتقل شده و تا زمانیکه قدم اول به تثبیت نسبی نرسیده است سراغ قدم بعدی نرفت. برای این موضوع باید از رویه های صحیح یادگیری بهره گرفت تا ضمن عدم ایجاد فرسایش در یادگیری، فهم لازم نیز اتفاق افتد.در تصویر فوق، قسمتی که به خوبی سامان یافته، درک شده و مورد توجه قرار می گیرد، شکل نامیده می شود و بخش مهمی که خوب درک نمی شود و شکل در آن قرار می گیرد، زمینه نام دارد. به بیان دیگر زمینه قسمتی است که شکل در آن قرار دارد و ذهن با جدا کردن زمینه از شکل می کوشد تا چیزی را درک کند و یاد بگیرد. اما همیشه این چنین نیست و جای شکل و زمینه در برخی موارد عوض می شود که نشان می دهد فرد یادگیرنده به چه چیزهایی بیشتر دقت می کند و آیا توانایی جدا کردن زمینه از شکل را دارد یا خیر؟
این موضوع به نوعی همان مسئله در نظر گرفتن اولویت های یادگیری است که در بخش میزان زمان یادگیری مهارتهای تلاوت به آن اشاره شد. اصولاً یادگیری، از وجود تمایزی که بین شکل و زمینه است اتفاق می افتد و اگر این موضوع قابل پیش بینی و روشن و واضح نباشد، مشکلات عدیده ای ایجاد خواهد شد. برای یادگیری بهتر باید شکل، کاملاً از زمینه جدا و مجزا باشد تا موضوع یادگیری به صورت شکل در زمیه بارزتر و شفاف تر جلوه کند. بنابراین اگر شکل و زمینه در هم تنیده باشد یادگیری انجام نمی شود. برای مثال در یادگیری قطعات موسیقایی، فراگیری همزمان چند چیز در اجرای ملودی کاملاً ناصحیح است. ابتدا باید شکل صحیح ملودی آموخته شود، سپس مهارت، سپس پردازش و …