استاد عبدالباسط و ثروت بر جای مانده از تلاوت

پایگاه خبری اخبار الیوم در گزارشی به مناسبت سی و‌چهارمین سالگرد درگذشت عبدالباسط محمد عبدالصمد به زندگی و فعالیت‌های این قاری نامدار مصری پرداخته و آورده است: امروز، ۳۰ نوامبر ۲۰۲۲ برابر با ۳۴‌امین سالگرد درگذشت استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد سلیم داوود، قاری صاحب‌نام مصر و جهان اسلام و صاحب حنجره طلایی تلاوت است؛ شخصیتی که به دلیل صوت زیبایش مورد توجه مسئولان و مقامات مصری و غیر مصری قرار گرفت و با پیوستنش به رادیو، تقاضا برای خرید دستگاه رادیویی و تولید رادیو افزایش یافت و در بیشتر خانه‌ها صوت قرآن او پخش می‌شد.

عبدالباسط یکی از مشهورترین قاریان قرآن در جهان اسلام است و به دلیل صوت زیبا و روش منحصر به فردش در تلاوت، در بیشتر کشورها و مناطق جهان از مقبولیت و محبوبیتی خاص برخوردار و ملقب به حنجره طلایی و صدای مکه بود.

این قاری نامدار مصری قرآن را در محضر «شیخ محمد الامیر»، استاد مکتبخانه روستای محل زندگیش فراگرفت و قرائات قرآن را نیز از «محمد سلیم حماده»، استاد برجسته تلاوت آموخت.

عبدالباسط در سال ۱۹۵۱ وارد رادیو مصر شد و اولین تلاوت‌هایش از سوره فاطر بود، او در سال ۱۹۵۲ قاری مسجد «امام شافعی» مصر شد؛ سپس در سال ۱۹۵۸ جانشین محمود علی البنا، از مشاهیر تلاوت مصر در مسجد امام حسین(ع) قاهره و قاری این مسجد شد.

عبدالباسط؛ سفیر کتاب خدا

این قاری شهیر مصر و جهان اسلام، ثروتی از نوارهای صوتی ضبط‌شده از تلاوت قرآن خود و قرآن مرتل و مجود(با ترتیل و رعایت احکام تجوید) را برای سرزمین‌های عربی و اسلامی به یادگار گذاشت و به عنوان سفیر کتاب خدا به کشورهای زیادی سفر کرد، او نخستین قاری القراء مصر در سال ۱۹۸۴ میلادی بود و در ۳۰ نوامبر ۱۹۸۸ در ۶۱ سالگی دار فانی را وداع گفت.

او متولد سال ۱۹۲۷ در روستای «المراعزه» از توابع شهر ارمنت در جنوب غرب استان «الاقصر» مصر بود و در محیطی رشد و پرورش یافت که توجه ویژه‌ای به حفظ و تجوید قرآن داشتند، پدر بزرگش از حافظان قرآن و پدرش «محمد عبدالصمد» از قاریان و حافظان بودند، دو برادر به نام‌های محمود و عبدالحمید نیز داشت که حافظ قرآن بودند و او از همان کودکی برای حفظ قرآن به آنان پیوست.

استاد عبدالباسط و ثروت بر جای مانده از تلاوت + فیلم

عبدالباسط در حالی که شش سال داشت، به مکتبخانه «شیخ الامیر» در «أرمنت» مصر پیوست و استاد این مکتبخانه از او به خوبی استقبال کرد؛ زیرا در او تمام استعدادها و شایستگی‌های قرآنی را که یک قاری قرآن لازم بود داشته باشد، دیده بود و شب و روز در خانه و در کنار خانواده قرآن می‌خواند و با کلام وحی انس گرفته بود.

استاد عبدالباسط به خوبی می‌دید که شاگردش نبوغ و استعدادی شگرف و قدرت گیرایی خوبی در آموختن قرآن دارد و با عشق و علاقه‌ای خاص از محضر شیخ و استاد خویش بهره می‌برد، با دقت مخارج حروف و وقف و ابتدا را آموخت و چنان قرآن را دلنشین تلاوت می‌کرد گه همه با دل و جان جذب تلاوتش می‌شدند.

عبدالباسط زمانی که با خانه باز می‌گشت، با صدای قوی و زیبایش، آنچه را از استادش شنیده بود، با خود زمزمه می‌کرد، او در این باره گفته است: «۱۰ ساله بودم که قرآن را حفظ کردم، آیات قرآن بر زبانم جاری بود و پدرم کارمند وزارت راه و ترابری و پدر بزرگم نیز از علما بود، از هر دوی آن‌ها خواستم که علم قرائات را یاد بگیرم، آن‌ها هم گفتند که به شهر «طنطا» بروم و علوم قرآنی و قرائات را نزد شیخ «محمد سلیم» یاد بگیرم، اما زادگاهم «أرمنت» از طنطا خیلی دور بود، این مسئله به آینده و سرنوشتم مربوط می‌شد؛ بنابراین آماده سفر به طنطا شدم؛ اما یک روز مانده به سفر به طنطا، متوجه شدیم که شیخ «محمد سلیم»(استاد مکتبخانه قرآنی این شهر) به أرمنت آمده تا مدرس قرائات قرآن در مرکز دینی این شهر شود، اهالی، از او به گرمی استقبال و انجمن حفظ قرآن را برایش تأسیس کردند؛ زیرا می‌دانستند که چه توانمندی‌هایی دارد و از اهالی علم و قرآن است، استاد به آموزش قرآن مشغول شد، سرنوشت، این مرد را در زمان مناسب پیش ما آورده بود. نزد شیخ محمد سلیم رفتم و دانسته‌های قرآنیم را با او مرور کردم، سپس «الشاطبیه» از متون خاص مربوط به علم قائات هفتگانه قرآن را نزد او آموختم».

جلب اعتماد عمومی با حمایت استاد

زمانی که استاد عبدالباسط ۱۲ ساله شد، دعوت‌نامه‌های زیادی را از روستا‌ها و شهرهای مصر به ویژه «أصفون المطاعنه» دریافت کرد تا با کمک شیخ «محمد سلیم» برایشان قرآن تلاوت کند؛ استادی که هر جا می‌رفت از او تعریف می‌کرد و تأیید شیخ سلیم، مهر تأییدی برای جلب اعتماد همگانی مردم به عبدالباسط بود.

پس از شهرتی که عبدالباسط طی چند ماه به دست آورد، مجبور شد برای همیشه با خانواده‌اش در قاهره ساکن شود و در محله «سیده زینب» این شهر زندگی کند.

در بیشتر خانه‌ها به صوت قرآن او گوش می‌دادند، هر شخصی که یک رادیو در منطقه یا روستا داشت، صدای رادیو را به بالاترین درجه بالا می‌برد تا همسایگان صوت عبدالباسط را بشنوند.

او هشت نشان افتخار را از کشورهای عربی و آفریقایی دریافت کرد، عبدالباسط به بیماری قند(دیابت) مبتلا شد و برای همین در خوردن و آشامیدن احتیاط می‌کرد و در برابر این بیماری مقاومت کرد؛ اما زمانی که تنبلی کبد(سیروز) به سراغش آمد و به دیابت اضافه شد، نتوانست در برابر این دو بیماری دوام بیاورد.

کمتر از یک ماه قبل از وفاتش به التهاب کبدی دچار و در بیمارستان بستری شد، حال عبدالباسط رو به وخامت گذاشت و پزشکان و فرزندانش به او توصیه کردند که برای درمان به خارج از مصر برود و در لندن معالجه شود، او یک هفته در لندن ماند و پسرش «طارق» همراهش بود، عبدالباسط از پسرش خواست او را به مصر برگرداند.

این استاد و حنجره طلایی تلاوت سرانجام در ۳۰ نوامبر ۱۹۸۸ دار فانی را وداع گفت و مراسم تشییع او به صورت رسمی با حضور گسترده شهروندان مصری و بسیاری از سفرای کشورهای جهان به نمایندگی از ملت‌ها، رؤسای جمهور و پادشاهان کشورشان برگزار شد تا از این قاری شهیر و نقش او در عرصه تبلیغ اسلام و قرآن به خوبی تقدیر شود.

محمد کاکاوند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *