سبک شناسی در هنر تلاوت قرآن کریم (بخش 2)
علل پیدایش سبک ها
درباره علل و عوامل شکل گیری سبکها نیز دیدگاههای بسیار متفاوتی وجود دارد اما به طور خلاصه می توان ریشه های تحقق سبک ها را در چهار موضوع مورد بازشناسی قرار داد:
1 – نیاز و کارکردهای اجتماعی
بسیاری از سبکهای هنری در طول تاریخ بر اساس نیازهای جامعه و با توجه به بازخورد افکار عمومی و یا حتی خواص یک رشته هنری مانند معماری، نقاشی و یا موسیقی پدید آمده اند. برای مثال موسیقی راک در دهه 50 میلادی به جهت وجود محدودیتهای اجتماعی در اروپا پدید آمد و شعارهای مردمی و عمومی را مطرح کرد فلذا با طرفداران زیادی نیز روبرو شد. از آنجا که سلیقه و پسند جوامع بشری نیز در برهه های مختلف تاریخ، در حال تغییر و گذار بوده است، پس هنرمند برای ارضاء این سلیقه و پسند، دست به ایجاد سبکی جدید زده است. این مفهوم در موضوع شناخت ماهیت سبک از اهمیت فراوانی برخوردار است. برای روشن شدن هر چه بیشتر موضوع به ذکر مثالی در زمینه سبک های موسیقی در اروپا بین قرون 16 تا 20 میلادی می پردازیم. در بین سالهای 1600 تا 1750 میلادی شاهد سبکی در موسیقی اروپا با نام باروک هستیم که اساس آن بر اشرافیت و تجمل گرایی است و ریشه در شیوه زندگی مردم آن دوره دارد. در این دوره، موسیقی به سمت زینت دادن فراوان به قطعات، پیوستگی تم ها و در نتیجه یگانگی حالات عاطفی، برخورداری از بافت پلی فونیک، تم های ثابت و کم انعطاف و یک نواختی در ریتم گرایش پیدا می کند. این نوع از موسیقی با کسانی همچون باخ، ویوالدی و مونتوردی شناخته و معرفی می شود.
پس از آن شاهد دورانی در موسیقی اروپا هستیم که به دوران کلاسیک، مشهور و از 1750 تا 1830 میلادی در اوج شکوفایی خود قرار می گیرد. در این سبک، ملودی از اهمیت زیادی برخوردار می شود و حتی توجه به ملودی های روستایی یا محلی که جنبه عامیانه دارند نیز در دستور کار موسیقیدانان قرار می گیرد. بنابراین توجه اقشار پایین تر جامعه نیز به آن جلب می شود. اساس این سبک بر زیبایی و سادگی ملودی ها، متضاد بودن حالات موسیقی در ایجاد احساسات و عواطف مختلف در شنونده و انعطاف ریتم های مورد استفاده و بافت هموفونیک استوار است.
موسیقی دوره کلاسیک با بزرگانی نظر بتهوون، موتزارت، گلوک و هایدن شناخته می شود. اما در فاصله بین سالهای 1820 تا 1910 میلادی به واسطه ایجاد برخی ناملایمات در زندگی مردم اروپا، گرایش و سلیقه موسیقیدانان به سمت و سویی می رود که مردم را بیشتر به سمت خیال و رویاپردازی سوق می دهد.
استفاده از ملودی های عاشقانه و پراحساس، ریتم های متنوع، رنگارنگی در هارمونی، استفاده فراوان از داینامیک صدا، سبکی را بوجود می آورد که به آن رمانتیک شناخته می شود. اساس سبک رمانتیک مبتنی بر بیان و ظهور احساسات است. یعنی موسیقی ابزاری در دست نوازنده یا آهنگساز است تا بتواند برای بیان احساسات از آن به عنوان وسیله ظهور احساسات استفاده نماید. موسیقیدانانی مانند شوپن، شوبرت، چایکفسکی و شومان دنباله رو چنین مکتبی بوده اند. سرانجام به دورانی می رسیم که اندک اندک زندگی اجتماعی مردم وارد مرحله جدیدی از پیشرفت و فناوری می شود. عصر ماشین از راه می رسد و مدرنیته را همراه خود پدید می آورد. انسان ماشینی و صنعتی دست مایه ای برای برخی از موسیقیدانان می شود تا ادوات و آلات جدیدی را وارد موسیقی نموده و تم هایی نو را بر اساس زندگی مردم طراحی کنند. بسیاری از قواعد موسیقی از جمله قواعد هارمونی در این دوران از دیدگاه موسیقیدانان، دست و پاگیر پنداشته می شوند. این دوران را در موسیقی با نام دوره مدرن یا نوگرایی موسیقی کلاسیک می شناسند. در این دوره سعی شده است تا آثار موسیقایی را از سبکهای گذشته جدا کنند و باورها و قانون های گذشته را کنار بگذارند. از بارزترین موسیقیدانان این دوره می توان به شوستاکوویچ، بارتوک و هیندمیت و … اشاره نمود.
2 – ایدئولوژی، ایده ها و نگرش ها
از جمله عوامل مؤثر در پیدایش سبک ها که البته بی ارتباط با عامل نخست هم نیست، طرز نگرش هنرمند به جهان پیرامون خود و اندیشه های موسیقایی است. گاه فارغ از خواست و پسند جامعه در دورانی از تاریخ هنر، شاهد آن هستیم که هنرمند به واسطه نبوغ فراوان و استحکام اندیشه هایش توانسته از چهارچوب قواعد تعریف شده قبلی بگریزد و مکتب یا سبکی نو را پایه گذاری کند. ادوار مختلف تاریخی گاه آنچنان تحت تأثیر نبوغ و تفکر این افراد قرار گرفته است که حتی می توان آن عصر یا دوره را به نام فرد نامگذاری نمود. برای مثال در هنر تلاوت بیجا نیست اگر گفته شود عصر شیخ محمد رفعت، عصر شیخ محمد سلامه و یا عصر شیخ مصطفی اسماعیل.
در هنر معماری گاه ملاحظه می کنیم که یک سبک بر اساس نوع تفکر و طرز نگرش مبدع آن به وجود آمده است. برای نمونه در دوران باروک، شکوه بنا و تزئینات آن به عنوان محور اصلی مورد توجه قرار داشته اما بعدها تفکر جدیدی شکل می گیرد که سبک معماری فولدینگ را پدید می آورد. در این سبک، توجه به بناهایی که در خط افق قرار می گیرند جایگزین بناهای با ارتفاع زیاد و باشکوه می شود. مبنای چنین تفکری این بود که طبع انسان همواره با خطوطی که در راستای افق قرار دارند بیشتر سازگار است بنابراین باید بناهایی که ساخته می شود در چشم انداز اصلی دارای خطوط افقی باشند و یا مثلاً در تاریخ معماری شاهد ایجاد تفکری نو هستیم که سبک معماری ارگانیک را پدید می آورد. در این سبک با استفاده از عوامل طبیعی محیط پیرامون و آب و هوای خاص هر منطقه، ساختمانها طراحی و ساخته می شوند. به همین دلیل در بناهایی که با این سبک ساخته می شود گاه شاهد هستیم مثلاً آبشاری در وسط محوطه بیرونی وجود دارد که از زیر اتاقهای بنا عبور می کند.
3 – زمان پیدایش
توجه به عامل یا عنصر زمان در پیدایش سبک ها مسئله بسیار مهمی است. گاه دلیل و منشأ پیدایش یک سبک، مقتضیات خاص یک دوره تاریخی است. نتیجه چنین چیزی مشابهت آثاری است که در آن دوران پدید آمده و به مرور شیوه یا اسلوبی جدید را که تنها متعلق به همان زمان خاص است شکل می دهد. برای مثال در هنر حکاکی روی سنگ در دورانی از تاریخ، توجه به برخی از حیوانات در دستور کار قرار می گیرد که البته ناشی از اعتقادات مذهبی با وجود زمینه های فرهنگی خاص آن دوره است. نمونه چنین هنری را در مصر و ایران باستان در اشکالی مانند عقاب، اسب، شیر و سگ می توان ملاحظه نمود که تنها متعلق به همان دوران است و با تغییر مقتضیات زمانی چنین سبکهایی از بین رفته است. همینطور با گذشت زمان و پیدایش وسائل نو در صنعت صوت و صدا، سبکهای متعدد موسیقی نیز بوجود آمده است. ما چنین تغییری را در عرصه تلاوت قرآن کریم در مصر نیز داریم و بر همین اساس قاریان را به دوره پیش از اختراع میکروفون و بعد از میکروفون تقسیم می کنیم.
3 – مکان پیدایش
اینکه یک سبک برای تحقق و بروز، تحت تأثیر عوامل پیرامونی است امری غیرقابل انکار است. علاوه بر عنصر زمان، عنصر مکان نیز نقش بسزایی در مسئله پیدایش و تولد سبکها دارد. یقیناً زمینه های موجود فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی در هر سرزمینی می تواند بر ایجاد سبکی خاص تأثیرگذار باشد. سبک معماری اسلامی برخاسته از بسترهای فرهنگی و دینی خاص سرزمینهای اسلامی است. بنابراین نباید انتظار داشت چنین سبکی در سرزمین های اروپایی ایجاد شود همانطور که توقع ایجاد سبک معماری اروپایی در سرزمین های اسلامی هم بیهوده است. در تلاوت قرآن کریم به شیوه مصری نیز قطعاً وجود عوامل فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی ویژه سرزمین مصر در پدیدار شدن هنر تلاوت و به دنبال آن سبک های زیبا و متنوع آن موضوعی بسیار حائز اهمیت و اثرگذار است که در پژوهش و مطالعه روی سبک ها قطعاً باید مورد توجه پژوهشگر قرار گیرد. اینکه چرا هنر تلاوت در سرزمین های دیگر اسلامی مانند عربستان که مهد اسلام و قرآن کریم است پدید نمی آید به همین عوامل محیطی و مکانی باز می گردد. از جمله این عوامل می توان به توجه ویژه مردم مصر به قرآن کریم به عنوان انتخاب نخست در همه امور و شئونات زندگی، برخورداری قاطبه مردم آن دیار از قریحه و ذوق موسیقایی افزون تر نسبت به سایر ملل اسلامی، وجود مشرب و فرهنگ تصوف از صدها سال قبل در این سرزمین که در پرورش قریحه و درک موسیقایی مورد اشاره نقش به سزایی داشته است، احساسات و شور معنوی پر رنگ تر همراه با ترنم و سماع که این موضوع ناشی از همان فرهنگ تصوف است و بالاخره وجود زیرساختهای علمی و عملی مورد نیاز مانند الازهر، کُتّاب و معاهد قرائت اشاره کرد.